به چه می خندی
به چه طعنه می زنی
به خیسی چشمانم !!!
خنده دار است بخند
دستت را بیشتر در دستش بفشار
مرا دیوانه بخوان
هر چه دوست داری بگو
من به دانستن رسیده ام
دانسته ام حاضر نیستم با یاد تو در آغوش دیگری بخوابم
دانسته ام خیانت است اگر فراموش کنم چه کسی شعله عشق را برای بار اول در قلبم روشن کرد
قلبی دارم یک در نه هزار در
قلب من جولانگاه سر های هزار چشم نیست
تو را انسان می دانستم
پایبند به تعهد
نمی دانستم سری داری با هزار چشم برای دیدن هزار جهت
به چه می خندی !!!
آیا نمی دانستی که بزرگی گفت
میان انسانیت و شرافت
باریکه یست به نام قول
قولت را به یاد داری
او کیست در کنار تو
تاریخ قولت انقضا نداشت
پایان عمر پایان تعهدت بود
یادت هست !!!
به چه می خندی !!! به خود یا که به من!!!
تنها میمانم
تنها،
با قلبی که خانه ی توست
تا مرگ،
تا مرگ،
تا مرگ
10 امتیاز + / 0 امتیاز - 1391/09/05 - 16:19